شیخ مرتضی انصاری کیست ؟

شیخ-مرتضی-انصاری-کیست-؟

شیخ مرتضی انصاری کیست ؟ بر سر تالار آمفی تئاتر دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران این نام بچشم میخورد (تالار شیخ مرتضی انصاری ) ولی این نام برای بسیاری از دانشجویان این دانشکده ناشناخته است تاچه رسد به دیگران 0 از این روی بر آن شدم که شرح حال این فقیه بزرگوار را به رشته تحریر درآورم تاپاسخی به این پرسش باشد


شیخ مرتضی انصاری کیست ؟


دکتر ابوالحسن محمدی

بر سر تالار آمفی تئاتر دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران این نام بچشم میخورد (تالار شیخ مرتضی انصاری ) ولی این نام برای بسیاری از دانشجویان این دانشکده ناشناخته است تاچه رسد به دیگران 0 از این روی بر آن شدم که شرح حال این فقیه بزرگوار را به رشته تحریر درآورم تاپاسخی به این پرسش باشد.
شیخ مرتضی انصاری متولد به سال 1214 هجری قمری و متوفا به سال 1281، فقیهی بزگوار اصولی و زاهدی بنام و استاد بسیاری از فقها و مجتهدین معاصر بوده است. نامش شیخ مرتضی فرزند شیح محمد انصاری منتسب به جابربن عبدالله انصاری از یاران مشهور پیامبر اکرم (ص ) است ، مولداز دزفول در استان خوزستان و مدفنش در نجف اشرف است .

تحصیلات شیخ انصاری
خواندن و نوشتن و حساب وقرآن را در کودکی فرا گرفت وآنگاه به فراگیری علوم زمان خود: صرف و نحو و منطق عرب پرداخت وسپس برای تکمیل تحصیلات راهی مراکز علمی آن زمان در داخل وخارج از کشور گردید. در سال 1232 به همراه پدر به زیارت کربلا مشرف شد و در محضر درس مرحوم سید مجاهد که حوزه علمی آنجا را در آن زمان اداره می کرد حضور یافت. استاد در حکم وجوب یا حرمت نماز جمعه در زمان غیبت امام زمان (عج ) بحث می کرد، و بدین نتیجه رسید که نماز جمعه د رزمان غیبت حرام است. طلبه تازه واردی که تا آن زمان ساکت نشسته و سراپا گوش بود لب به سخن گشود و بااستفاده از حافظه قوی و بیانی فصیح به استدلال پرداخت ، استدلال او در جهت اثبات وجوب نماز جمعه بود، درست در جهت عکس آنچه استاد ثابت کرده بود. قدرت استدلال او استاد را به تردید واداشت ولی اوپیش از آنکه نتیجه گیری نهائی کند بحث را به گونه ای دیگر گرداند که نتیجه آن تایید نظر پیشین استاد ودر جهت اثبات حرمت نماز جمعه در زمان غیبت بود. قدرت بیان و استدلال و احاطه او بر ادله و احادیث آن هم از حفظ، چنان استاد را به تحسین واداشت که از هویت آن طلبه تازه وارد پرسش کرد. پدرش که تا آن زمان ازمعرفی فرزند لب فرو بسته در مجلس درس نشسته بود، گفت : این مرتضی فرزند من است. استاد آینده ای روشن برای او پیش بینی کرد و از پدرش خواست تا فرزند را در کربلا بجا گذارد تا به تکمیل تحصیل بپردازد. شیخ مرتضی به مدت چهارسال در کربلا ماند و در این مدت در حوزه درس سید مجاهد و شریف العلماء شرکت می جست.فقط (سلیمان میرآخور) و آشوب کربلا در سال 1234 هحری قمری شیخ مرتضی انصاری را ناچار به ترک کربلا و ورود به کاظمین نمود و چندی بعد به دعوت زائران ایرانی و به همراه آنان به زادگاه خود، دزفول بازگشت وم دت دو سال در آن شهر به تدریس و تحقیق مشغول بود. بار دیگر شیخ مرتضی عزام کربلا شد و به حضور مرتب خو در حوزه درس شریف العلماء ادامه داد. یک سال بعد عزم زیارت مرقد مطهر امیرالمومنین علی (ع ) نمود و به نجف اشرف مسافرت کرد. در نجف در حوزه درس شیخ موسی کاشف العطاء شرک می جست و پس از سالی و اندی به ایران برگشت .
شیخ انصاری در ایران به دیدار شیخ اسدالله تستری (شوشتری ) در بروجرد، سید محمد باقر شفتی در اصفهان و ملااحمد نراقی درکاشان شنافت و در همه جا مورد تکریم و احترام قرار گرفت. ملااحمد نراقی مولف کتب متعدد از جمله : مستندالشیعه و عوایدالایلام در فقه و قواعد فقه و کتاب (معراج السعاده ) در اخلاق است. ملااحمد نراقی علاوه بر تبحر در فقه واصول ، در عرفان نیز سرآمد معاصران بود. شیخ انصاری چهار سال در کاشان ماند و هر روز در محضر ملااحمد نراقی حاضر می شد و از دست او، به سال 1244هجری قمری اجازه روایت یافت. سپس به زیارت مرقد مطهر امام هشتم (ع ) در خراسان مشرف گردید و از طریق تهران ، به زمان شاهی محمدشاه قاجار به زادگاه خود، دزفول ، بازگشت .
بار دیگر در سال 1249 شیخ انصاری آهنگ سفر به خارج ازایران کرد و به نجف اشرف وارد شد. در آن هنگام مرجعیت شیعه با شیخ علی کاشف الغطاء بود. شیخ انصاری به مدت پنج سال تا سال 1254 در محضر درس شیخ علی کاشف الغطاء حضور می یافت .

استان شخی انصاری
بدین ترتیب استادان شخی انصاری عبارتند از: عموی او شیخ حسین انصاری برای مقدمات ، سیدمجاهد، شریف العلمای مازندرانی ، مولی احمد نراقی ، شیخ موسی کاشف الغطاء و شیخ علی کاشف الغطاء0 شیخ مرتضی انصاری در مجلس درس شیخ محمد حسن صاحب جواهرالکلام می نشست ، ولی نه چون طلبه و شاگرد مکتب ، بلکه چون حاشیه نشینی که ناظر ومستمع بود، تا مگر مطلبی تازه بشنود و نشنیده ای برای او نماند ودر همان حال خود، حوزه تدریس داشت .

مرجعیت شیخ انصاری
مرجعیت علمی حوزه نجف و مرجعیت تقلید شیعیان از 1262 تا1366 با مرحوم شیخ محمد حسن صاحب جواهر بود. هنگامی که صاحب جواهر احساس می کند که زمان مرگش فرا رسیده شیخ مرتضی انصاری را فرا می خواند و در میان جمعی از فضلای حوزه نجف اعلام می دارد که : پس از مرگ من شیخ مرتضی انصاری که مرجع تقلید شیعیان خواهد بود. وبه او که بسیار محتاط بوده است سفارش می کندکه : ای شیخ احتیاط را کم کن که (شریعت سمحه و سهله ) است. (ناگفته نماند که جمعی از اطرافیان صاحب جواهر زمینه را برای مرجعیت فرزند او، که از فقهای حوزه بوده است ، فراهم دیده بودند ولی تقوا و پرهیزکاری صاحب جواهر برتر از آن بوده که دستخوش عواطف پدری یا زمینه چینی دوستان شود. رحمت خدای بر او باد!) شیخ مرتضی انصاری از این تاریخ (1266) تا سال 1281 که زندگی را بدرود گفت مرجع منحصر و بلامنازع حوز نجف و شیعیان جهان بود.

زهد و پرهیز کاری شیخ انصاری
شیخ انصاری را به فقه واصول می شناسند ولی مقامات اخلاقی بویژه عرفان و زهد او در حدی همسان با پایه علمی او بوده است. در این باره گفتنی ها بسیار ولی مجال گفتار کم است. از این روی به دو نکته اشاره و به همان اکتفا می شود.
در دوران مرجعیت آن بزرگوار، با اینکه سکه ونقدینه کم بود مقدار وجوه شرعی که به او می رسید کمتر از بیست هزار تومان در سال نبودکه شیخ (رحمت الله علیه ) تمام آنها را به مصارف شرعی می سانید و سعی داشت که در نهان به مستمندان و نیازمندان کمک رساند، خود زندگی فقیرانه ای داشت وبه اندکی از آن اکتفامی فرمود به طروی که پس از مرگش ارزش دارائی مانده از او را، گرچه به ارقامی متعدد ومتفاوت نوشته اند، بیش از هفتاد قران ننوشته اند. و این در حالی بود که مخارج فاتحه خوانی و عزاداری برای او را نیز نیکوکاری از اهالی نجف بر عهده گرفته بود.
شیخ وجوه مشکوک نمی پذیرفت و همین احتیاط او موجب گردید که سیاست بازان استعمار انگلیس را، که می خواستند از نفوذ مذهبی او بهره مند شوند نومید گرداند: اجمال داستان آنکه کنسول انگلیس در عراق تلاش داشت که وسیله ایادی خودمبلغ هنگفتی پول ، به نام خیریه زنی مسلمان و هندی که در بانکهای انگلیس سپرده بود، به معظم له بدهد ولی هوشیاری و پارسائی ومناعت طبع شیخ مایه رد آن پول وناکامی آن سیاستمدار گردید.

شاگردان بزرگ شیخ انصاری
از آن بزرگوار دو دختر بجای ماند و پسر نداشت. ولی بطوری که اشارت رفت او پدر روحانی بسیاری از بزرگان فقها واصولیین بوده است. نمی توان گفت شاگردان شیخ انصاری چندنفر بوده اند. گفته اند که د رحدود پانصد مجتهد مطلق از حوزه درس او بهره مند شده اند که به نام بخری از آنان اشاره می رود:
1- میرزا حسن شیرازی ، که فتوای تاریخی ترحیم تنباکوی او مشهود است .
2- شیخ جعفر شوشتری ، زاهد و واعظ مشهور و مورد احترام ناصرالیدن شاه .
3- میرزا حبیب الله رشتی ، مولف کتاب مشهور غصب و اجاره 0
4- سید حسین کوه کمری تبریزی
5- شیخ محمد حسن ممقانی ، مولف کتاب غایه الامال ،حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری
6- آخوند ملاکاظم خراسانی مولف کتاب مشهور کفایه الاصول وحامی انقلاب مشروطیت ایران
7- میرزا محمد حسن آشتیانی مولف کتاب بحرالفوآید، حاشیه ای بر رسایل شیخ انصاری
8- میرزا ابوالقاسم کلانتر نوری تهارن ، مقرر درس شیخ انصاری در اصول فقه که آن تریرات به نام کتاب مطارح الانظار مشهوراست .
از دیگر مشاهیر شاگران شیخ انصاری این بزرگان هستند.
شیخ هادی تهرانی صاحب حاشیه ای بر رسائل شیخ انصاری ، شیخ محمدطه نجف صاحب کتاب اتفاق المقال فی علم الرجال ، میرزا عبدالرحیم نهاوندی ، آخوند ملاحسین قلی ، حاج میرزا حسین خلیلی ، شیخ عبدالحسین جواهری ، شیخ ابراهیم و بن صادق عاملی ، فاضل شربیانی ، شیخ آغاحسن نجم آبادی .

آثار علمی شخی انصاری
اثر مشهور شیخ انصاری کتاب فوآیدالاصول یارسائل در علم اصول فقه و کتاب متاجر یا مکاسب در علم فقه است که اندکی بعد به توضیحاتی درباره هر یک می پردازیم 0 ولی نباید پنداشت که وی را همین دو اثر بوده ا ست ، بلکه آثار علمی دیگری از او بجا مانده است که در زیر به نام آنها اشاره می شود:
1- رساله تفیه که در آخر کتاب مکاسب چاپ شده است.
2- رساله رضاع که در آخر کتاب مکاسب چاپ شده است.
3- رساله قضای از میت که در آخر کتاب مکاسب چاپ شده است.
4- رساله مواسعه ومضایقه که در آخر کتاب کاسب چاپ شده است.
5- رساله عدالت که در آخر تاب مکاسب چاپ شده است.
6- رساله مصاهره که در آخر کتاب مکاسب چاپ شده است.
7- رساله ای درباره قاعده :(من ملک شیئا" ملک الاقراربه ) که در آخر تاب مکاسب چاپ شده است .
8- رساله ای درباره قاعده لاضرر که در آخر کتاب مکاسب چاپ شده است .
9- کتاب طهارت که بارها چاپ شده است.
10- کتاب در علم رجال که بارها چاپ شده است.
11- کتاب اصول فقه که به نوشته الذریه (جلد دوم صفحه 210)این کتاب در کتباخانه میرزای شیرازی در شهر سامراء موجو بوده است
علاوه بر این کتابهای چاپ شده رساله های زیر نیز از شیخ انصاری به یادگار مانده است ، که هنوز چاپ نشده اند:
رساله خمس ، رساله زمکات ، رساله صلات ، رساله خلل درصلات ،رساله ارث ، رساله تیمم ، رساله قاعده تسامح در ادله ستن ، رساله حج ، حاشیه ای بر بحث استصحاب نوشته شیخ جعفر آل کاشف العظاء، رساله ای در رد عقیده قطعی الصدور بودن اخبار، رساله قرعه ، رساله ای درباره متعه و حواشی پراکنده بر کتاب عوآید استادش ملااحمد نراقی ، بر اینها باید تقریرات او را در اصول فقه نیز افزود. این تقریرات وسیله میرزا ابوالقاسم نوری کلانتری تهرانی جمع آوری شده و به نام مطارح الانظار نامگداری شده است .

ویژگی های اخلاقی شیخ انصاری
علاوه بر زهد و پرهیز کاری و مقام علمی شیخ ، فروتنی و تواضع نیز از صفات بارز او بوده است که نشانه این صفت پسندیده را در موارد زیر می توان دید:
شیخ انصاری با آن همه تسلط در فقه در کمتر جائی از مکاسب ادعای علم و عقیده می کند بلکه روش او این است که یکی از اقوال پیشینان را انتخاب و اثبات کدره ، با تعبیر (اقوا) ، (الحوط) ، (انسب ) ومانند اینها اظهار عقیده می نماید.
مهمتر اینکه هیچگاه نسبت به دیگران و عقیده مخالف تعبیری زننده بکار نبرده ، به آنها حمله نمی کند و برخلاف معمول مخالفان خود را به دیده تحثیر نم نگرد ومرتبه علمی آنها را ضعیف و بی ارزش نمی شمارد، بر عکس همیشه و همه جا به اقوال عقآید دیگران توجه خاص مبذول می دارد. در هیچ جای کتابهای او نشانی از خودستائی و خودنمائی دیده نمی شود و (من ) خود را نشان نمی دهد.
نشانه سوم صفت فروتنی اواینکه پس از آنه از طرف عالمی چون صاحب جواهر به عنوان مرجع تقلید تعیین می شود و با آنکه اززبان یکی از استادان خود، ملااحمد نراقی ، شنیده بود که درباره اش می گفته : ده ها مجتهد دیده ام ولی هیچیک در وسعت دانش و در دقت نظر به پای شیخ مرتضی انصاری نمی رسد، خود از قبول این عنوان خودداری می کند و با مراجعات طلاب و علماء مدتها در تن در دادن به این سمت ابا می کرده ، چه می پنداشته است که همدرس پیشین او سعیدالعلمای مازندرانی که همدرس و هم مباحثه او در درس شریف العلماءبوده است در آن دوران از او اعلم بوده و شاید حالا هم که مرجعیت به او،(به شیخ انصاری ) پیشنهاد شده سعیدالعلماء از او اعلم باشد. در آن هنگام سعیدالعلماء در مازندران می زیسته ،شیخ انصاری مدتی در انتظار پاسخ نامه ای می نشیند که به همدرس قدیمی خود نوشته و از او خواسته بود که مرجعیت را بپذیرد تاسرانجام نامه سعیدالعلماء می رسد که چین مضمونی داشته : شاید در زمانهای پش ه با هم در محضر شریف شریف العلماء بودیم من بیشتر می دانستم وءلی من سالیان دراز است که از حوزه نجف دورم و تو در تمام این مدت در جریان تحصیل و تدریس و تحقیق بوده ای و بی شک تو اعلم زمانی و لازم است که پرچم علم و فقه را همچنان در اهتزار نگاه داری 0 آنگاه شیخ مرتضی انصاری در نهایت تواضع و فروتنی راهی جز پذیرفتن مرجعیت نمی نبیند و آن را تکیفی بر خود دانسته از باب تکلف شرعی می پذیرد و به آن می پردازد. رحمت خدای بر روان پاکش باد!

تحول وتکامل علم اصول وسیله مرحوم شیخ انصاری
مباحث علم اصول سالیان دراز بشتر مربوط به بحث الفاظ بوده ، بررسی اجمالی کتاب متقدمات اصول درستی این مطالب را تایید می کند. براین نمونه از تاب معالم الاصول نام می بریم که پس از طرح بعضی از مباحث الفاظ وارد بحث اوامر، نواهی ، عموم و خصوص ،مطلق و مفید، مجمل و مبین ، اجماع ، حجیت خبر واحد، نسخ ، استصحاب و اجتهاد و تقلید می شود که اکثر این مباحث در اطراف (لفظ) دور می زنند. البته منجصر به مبحث الفاظ نمی باشد چنانکه می بینیم قیاس و استصحاب و اجتهاد و تقلید نیز در معالم آمده است. لکن تا این اواخر روش اصولیین این بود که بیشتر در مباحث الفاظ و کمتر در مباحث ادله عقلی بحث می کرده اند. تا دور ب عالم بزرگوار شیخ مرتضی انصاری می سد.
شیخ انصاری بدون اینکه از بحث الفاظ بکاهد، در حوزه درس خود که صدها مجتهد حضور داشته اند مباحث الفاظ را تدریس نموده که قسمتهائی از آن به نام تقریرات شیخ انصاری وسیله شاگردانش تهیه شده که از جمله آنها است کتاب (مطارح الانظار) گردآوری شده وسیله مرحوم میرزا ابوالقاسم کالنتر و نیرمباحث ادله عقلی را مشروحا" و مفصل تر از پیشینیان مطرح نموده مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و خود شخصا" کتاب (فوآیدالاصول ) مشهور به وسائل را در ادله عقلی به رشته تحریر درآورده که مفصل ترین کتاب در ادله عقلی است و شرحها و حوادی مفصلی نیز مانند (حاشیه آشتیانی ) بر آن نوشته شده .
شیخ انصاری در کتاب فوایدالاصول (رسایل ) مباحث قطع ، ظن ، حجیت ظن مطلق و امارات ظن آور و اصول عملیه ، برایت ، استصحاب ، اشتغال و تخییر را هرچه تمامبر مورد بحث و بررسی قرار داده و آنچه شایسته و بایسته بوده نوشتهاست و می توان گفت این دانشمند بزرگوار باتدریس مفصل و نوشتن کتاب نفیس (رسائل ) در علم اصول تحولی بوجود آورده است. بدون اینکه بخواهیم این کار را منحصرا" کار او بدانیم می خواهیم بگوییم تکمیل آنچه به صوردت ناقص معمول بوه و به مرحله تحول و دگرگونی رسانیدن فکری که سابقا" وجود داشته است منحصر به شیخ مرتضی انصاری می باشد. جلد دوم قوانین الاصول میرزا ابوالقاسم قمی نیز در ادامه عقلی است ولی از مقایسه آن با جلد اول بخوبی روشن می شود که تا زمان میرزای قمی و حتی نیز او ادله عقلی در درجه دوم اهمیت بوده است .
بنابراین بدون تردید می توان گفت بحث ادله عقلی و اصول علمی را، تا آن زمان هیچکس بهتر از شیخ مرتضی انصاری در کتاب رسائل طرح و بحث و نقد نکرده است .
مطاله کتاب متاجر(مکاسب ) شیخ انصاری نیز مطلب بالا را مدلل می سازد این کتابی است فقهی و شیخ انصاری در این کتاب اول مکاسب محرمه را مورد بحث تفضیلی قرار داده بعد کتاب بیع و خیارات را نوشته است و در هر فرع از این کتاب همان ادله و اصولی را که در کتاب (رسائل ) اثبات نموده مورد استفاده قرار داده وحکم هر فرع را به وسیله آنها استنباط کرده است .
روش استفاده از اصول عملی و ادله عقلی بدین حد از کمال از مختصات شیخ انصاری است او هرچه را در (رسائل ) نوشته درمکاسب بکار برده است و بدین ترتیب اثر و ارزش ادله عقلی را در فقه مجرز و مسلم ساخته است .
آوردن شواهد مثال از فروع مسایل مکاسب در اینجا مناسب بنظر نمی رسد و تنها می توان به این نکته اشاره نمود که روش شیخ در مکاسب چنین است که هر فرع را پس از نقل اقوال فقها اول بادلائل لفظی از قرآن و سنت و نیز با اجتماع مورد بررسی قرار می دهد و سپس به (تاسیس اصل ) می پردازد بدین معناکه به فرض اینکه دلیلی لفظی در بین نباشد، یا تمام نباشد، حکم مساله با استفاده از ادله عقلی واصول علمی چه خواهد بو و در صورت شک به چه اصل عملی می توان عمل کرد؟
بطور خلاسه تحول علم اصول واستفاده کامل از ادله عقلی واصول علمی در زمان شیخ انصاری و به وسیله او در ضمن دو کتاب مهم او (رسائل ) و (مکاسب ) بعمل آمده است .

بررسی کتاب مکاسب و رسائل
اکنون اشاره ای داریم به دو کتاب مشهور معتبر شیخ انصاری : مکاسب رسائل که اولی در فقه و دومی در اصول فقه ازمعتبرترین ماخذ و منابع است. اهمیت و اعتبار این دو کتاب را می توان از شرحها و حاشیه هائی که فقها یدیگر بر آنها نوشته اند حدس زد. از این روی در بررسی هر کدام به این شروح و حواشی اشاره کرده ، فصول و عناوی مباحث هر یک را نیز می آوریم .
الف - مکاسب
مکاسب یا متاجر شیخ کتابی است در فقه استدلالی که دارای حواشی بسیار است از جمله :
1- حاشیه میرزا حبیب الله رشتی
2- حاشیه شیخ محمد حسن ممقانی ، به نام غایه الامال
3- حاشیه حاج آقا رضا همدانی
4- حاشیه سید محمد کاظم طباطبائی یزدی
5- حاشیه آمیرزا محمد تقی شیرازی
6- حاشیه شیخ محمد جواد بلاغی
7- حاشیه آخوند ملاکاظم خراسانی
8- حاشیه شیخ محمد حسین اصفهانی
9- حاشیه شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء، چاپ نشده
10- حاشیه شیخ موسی خوانساری ، مشهور به منیه الطالب ، این کتاب تقریرات میرزای نائینی است به قلم شیخ موسی خوانساری .
11- حاشیه میرزا فتاح تبریزی مشهور به شهیدی
12- حاشیه میرزا علی ایروانی
13- حاشیه سید محسن حکیم به نا منهج الفقاهه

فهرست مطلاب کتاب مکاسب : این فهرست عناوین کلی مباحث این کتاب اس نه فهرست تفصیلی ، چه جای فهرست تفصیلی آن در خور آن کتاب است. کتابهای چاپ شده به نام مکاسب یا متاجر شیخ انصاری معمولا" از چهار قسمت بزرگ تشکیل می شوند:

قسمت اول - مکاسب محرمه
شیخ انصاری ، رحمت الله علیه ، در آغار مکاسب محرمه روایت مفصلی را از کتاب تحف العقول برای تیمن و تبرک ذکر کرده و پس از نقل چند روایت دیگر به بیان مکاسب محرم ، بشرح زیر،می پردازد
اول - اکتساب با نجاسات
دوم - کسب هائی که به منظور جرام انجام پذیرند.
سوم - کسب و کاری که منفعت حلال عقلائی نداشته باشد.
چهارم - مزد کارهائی که حرام هستند.
پنجم - دستمزد گرفتن در برابر کاری که واجب باشد. مانند قضاوت ، فقاهت ، وکالت و مانند اینها.
خاتمه : خرید و فروش قرآن ، گرفتن جوائز سلطان ، و املاکی که آنان به اطرافیان خودواگذار می کرده اند، خراج و مقاسمه وزکاتی که سلطان می گرفته و بحثی درباره اراضی و زمینهائی که مسلمانان گرفته اند.

قسمت دوم - کتابیع
عناوین مهم این کتاب از قرار زیر است :
تعریف بیع : اسامی عقود برای عقود صحیح وضع شده اند یا برای اعم از صحیح و فاسد؟ بحث معاطات به تفصیل ، مقدمه در خصوص صیغه بیع .
قبض در بیع فاسد و آثار آن : ضمان تلف و بیان قاعده کل ما بضمن بصحیحه بضمن بفاسده و کل ما یضمن بصحیحه لایضمن بفاسده .
شروط طرفین عقد بیع : 1- معاملات صغیر 2- داشن قصد 3- داشتن اختیار، اکراه و اثر آن در معاملات ، رضای پس از اکراه 4- اذن مولی درمعاملات برده وکنیز او 5- عقاد باید مالک مال یا ماذون از طرف او باشد، بطلان ایقاعات فضولی ، بیع فضولی و اقسام و احکام آن 6- بیع ولی از طرف مولی علیه 7- بیع حاکم ، مناصب فقیه ولایت فقیه : ولایت مستقل فقیه وولایت غیر مستقل او 8- ولایت عدول المومنین یا اداره مال غیر 9- شرط اسلام در مشتری که برده مسلمانی بخود و مارد استثنای آن و در مورد بیع قرآن .
شرایط عوضینن : 1- موردمعامله باید مالیت داشته باشد.اراضی و اقسام آن و احکام هر یک .
2- مورد معامله باید ملک مطلق باشد نه موقوفله - بیع مال موقوفه و موارد دهگانه جواز آن - بیع مورد رهن واحکام آن .
3- تسلیم مورد معامله باید ممکن باشد.
4- دانستن مقدار ثمن و مبیع لاز است ، غرر و حدود آن ، بیع بر اساس اظهارات بایع ، صور بیع متساوی الاجزاء، بیع شخصی ، بیع کلی در معین ، بیع کلی ، بیع پیمانه ای از خرمن ، بیع بر اساس دیدار مشتری (لزوم آزمودن بود، رنگ و مزه کالائی که این اوصاف در آنها ملاک رزش است.)
خرید و فروش بدون آزمودن در جائی که آزمودن موجب خراب شدن کالا شود، خرید فروش مشک در نافه ، بیع مجهول با معلوم ، اندار یا کسر کردن ظرف کالا، خرید و فروش ظرف با مظروف .
آموختن احکام معاملات واجب است یا مستحب ؟
حکم جلوی کاروان رفتن (تلقی الرکبان )
احتکار، موارد و احکام آن
خاتمه مبیع ، میانه روی در سب و آزمند نبودن از آداب مهم کسب است .

قسمت سوم - خیارات
مقدمه اول - تعریف خیار
مقدمه دوم - اصاله اللزوم
اقسام خیار:
اول - خیار مجلس : مورد مستثنیات ، مبدء و مسقطات ا;0
دوم - خیار حیوان : مورد، مدت و مستقطات آن 0
سوم - خیار شرط، شرط استیمار، بیع شرط و صور و احکام آن 0
چهارم - خیار غبن ، شروط و مسقطات و احکام آن 0
پنجم - خیار تاخیر ثمن ، شروط، مسقطات و احکام آن و خیار مایفسدلیومه .
ششم - خیار رویت مبیع ، مورد آن ، مسقطات واحکام آن 0
هفتم - خیار عیب ، مسقطات رد، مسقطات رد و ارش ، موارد اختلاف طرفین و صور آن ، ذکر پاره ای از عیوب و بحثی در ارض و چگونگی محاسبه آن .
گفاری درباره شروط، اقسام آن ، شروط صحت شرط، احکام شرط صحیح ، شرط فاسد و آثار آن .
احکام خیار: موروثی بودن خیار، سقوط خیار در اثر تصرف ، عدم جواز تصرف غیر صاحب خیار، اجاره دادن مورد خیار، اثر خیار تزلزل ملکیت است ، مبیع در ضمان کسی است که حق خیار ندارد.
گفتاری درباره نقد ونسیه 0
گفتاری درباره قبض مبیع ، نقل ضمان در اثر قبض ، تلف مبیع قبل از قبض ، حکم بیع مکیل وموزون پیش از قبض واحکام دیگر قبض .

قسمت چهارم - ملحقات مکاسب
رساله ای درباره تقیه
رساله ای درباره عدالت
رساله ای درباره فضای عبادات از طرف مدرگان
رساله ای درباره مواسعه و مضایقه
رساله ای درباره قاعده من ملک شیئا" ملک الاقرار به
رساله ای درباره قاعده لاضرر
رساله ای درباره وصایا
رساله ای درباره نکاح
رساله ای درباه رضاع
رساله ای درباه مواریث
رساله ای درباره نماز جماعت و تحققی دیگر درباره عدالت.

ب - رسایل
رسایل با فوایدالاصول شیخ مشتمل است بر رساله های زیر:
رساله ای در حجیت قطع ، رساله ای در حجیت ظن و رساله ای دراصول عملیه ای که به هنگام شک بکار گرفته می شودند، یعنی : اصل برائت ، اصل تخییر، اصل اشتغال یا احتباط و اصل استحصاب .

حجیت قطع - شیخ کتاب رساله ای را با بحث در حجیت قطع آغاز فرموده ، قطع را ذاتا" حجیت دانسته ، آنگاه به بیان اقسام آن پرداخته و سپس نکات مهمی را مربوط به آن مطرح می سازد که مباحث زیر را تشکیل می دهند: بحث تجری ، قطع حاصل از مقدمات عقلی ، قطع قطاع و بحث علم اجمالی در تنجز تکلف و امثال آن .

حجیت ظن - مقصد دوم رسایل مربوط است به حجیت ظن 0 شیخ دراین بحث معتقدند که گرچه محال نیست که ظن حجیت باشد ولی اصل عدم حجیت آن است مگر در مواردی که دلیلی خاص ب رحجیت آن رسیده باشد. آنگاه به بیان موارد ظن خاص مانند:
امارات ، اجماع منقول به خبر واحد، شهرت فتوائی ، خبر واحد و سرانجام به بحثی تفصیلی در حجیت ظن می پردازد.

مقصد سوم رسائل درباره اصول عملیه ای است که به هنگام شک و تردید در حکم یا در مکلف به واقعی بکار گرفته می شوند که عبارتند از: اصل برائت ، اصل تخییر، اصل اشتغال واحتیاط و اصل استحصاب .
شیخ تعداد اصول عمل یمهم را به حصر عقلی بین چهار تا و حصر عقلی را چنین بیان فرموده اند:
انحصار اصول علمیه مهم در چهار اصل حصر عقلی است زیرا با حالت سابقه موردتوجه قرار می گیرد یا خیر حالت اول اجرای اصل استصحاب است ، آنجا که حال سابقه وجند نداشته باشد یا موردتوجه قرار نگیرد خودداری دو صورت است : زیرا که عمل به احتیاط ممکن باشد یا نیست. در صورت دوم جا یاجرای اصل تخییر است ، جائی که عمل به احتیاط ممکن باشد نیز دو گونه است : یکی آنکه دلیلی بر وجوب عمل به احتیاط داشته باشیم که در این صورت جای اجرای اصل احتیاط است و دیگر آنکه دلیلی بر وجوب احتیاط نداشته باشیم که جای اصل برائت خواهد بود.

اصل برائت
شیخ پس از ورود در بحث اصل برائت نخست جای کاربرد آن را معین فرموده و آن رامورادی می داند که شک و شبهه در تکلیف باشد و می نویسند که شبهه تکلیفی دارای صوری چند است : شبهه حکمی تحریمی غیر وجهی ، شبهه حکمی ووجوئی غیر تحریمی و شبهه حکمی تحریمی و وجوبی 0 آنگاه می نویسند که هر یک از این شبهات سه گانه یا بواسطه فقدان نص و سکوت شارع است یا بواسطه اجمال نص ، یا تعراض دو نص و یا به جهت عوارض خارجی است که حاصل ضرب این جهات در آن شبهات دوازده صورت بوجود می آورد. سپس حکم آنها را زیر چند (مطلب بیان می کنند.

مطلب اول در شبه تحریمی غیر وجوبی ه با توجه به منشاء شک چهارگونه است که بدانها اشارت رفت. در این موارد از لحاظ حکم میان فقهای اخباری و اصولی اختلاف نظر شدید است ، چه ، در حالی که اخباری ها معتقد به وجوب احتیاط هستند اصولی ها معتقدند به برائت و شیخ در این مطلب و در هر چهارگونه به تفصیل و با استدلالات شرعی و عقلی عقیده اصولی ها را ثابت و عقیده اخباری ها را رد کرده است .

مطلب دوم در شبه وجوبی غیر تحریمی است که درای همان چهار صورت است و در این موارد نیز بیشتر اخباری ها قایل به وجوب احتبازط هستند ولی شیخ در هر مورد با استلدلا و به تفصیل اصل برائت را ثابت کرده است .

مطلب سوم در شبهه وجوبی و تحریمی است ، با همان صور چهارگانه پیش 0 از لحاظ حکم ، شیخ صورت اول و دوم را موجب توقف ، صورت سوم را موجب تخییر و صورت چهارم را نیز ظاهرا" موجب توقف می دانند.

اصل احتیاط یا اشتغال
شیخ پس از گشودن باب احتیاط نخت جای کاربرد این اصل رابیان فرموده و آن راجائی می دانند که شک در (مکلف به ) باشد وآنگاه به بیان صور مساله پرداخته بشرح زیر آنها مطرح ساخته اند:

مطل اول - دوران امر بین حرام و غیر واجب 0 این امر بر چهار گونه است :
گونه نخست ، شک ناشی از موضوع یا شبهات موضوعی ، یعنی موضوع حرام مشتبه شود با موضوعات دیگر و این خو بر و گونه است زیرا یا شبعه محصوره است یا غیر محصوره .
الف - در صورتی که شبهه مخصوره باشد شیخ معتقدند که مخالفت قطعی با آن حرام وموافقت قطعی با آن واجب است زیرا مقتضی حرمت ، که همان علم به حرمت باشد، موجود و مانع آن مفقود است. برای روشن شدن مطلب مثالی می آوریم : هرگاه دو دست لباس بخریم در حالی که بدانیم یکی از آنها غصبی یا دزدی است روشن است که تصرف در آنها و استفاده از آنها حرام و ممنوع است زیرا فرض این است که می دانیم معامله ای که انجام داده ایم نسبت به یکی از آنهاغیر نافذ و تصرف در مال غیر بدون اذن او است وتردید ما بین یکی از آن دو مجوز صحت معامله و جواز تصرف مان نمی شود. شیخ در دنباله مطلب به بحث پیرامون اشکالات و ایرادات مربوط به مساله پرداخته تا این عقیده را از هر جهت پابرجاسازند.
ب - شبهه غیر محصوره : در این مورد شیخ معتقد است که مخالفت قطعی با ا; حرام است ولی موافقت قطعی با آن واجب نیست.مثالی بزینم تا آسانتر به مقصود پی ببریم : اگر در مثال پیش فرض کنیم علم داشته باشیم که یکی از صدها لباس که در فروشگاهی است دزدی است آیا لازم است که از خریدن حتی یک دست لباس از آن فروشگاه خودداری کنیم ؟ خیر ول یایا مجاز هستیم تمام آنها را بخریم ؟بازهم نه 0 این است آنچه آن بزرگوار در صدد بیان آن است .

ضابطه شبهه محصوره و غیره محصوره
در اینجا شیخ به بیان مطلب جالبی می پردازند و آن این است که شبهه محصوره چیست و شبهه غیر محصوره کدام است و ضابطه تشخیص یکی زا دیگری چه می باشد.
به نقل از بزرگانی چون شهید ثانی و محقق ثانی می فرمایند که مرجع تشخیص شبهه محصوره از غیر محصوره عرف و قضاوت عرف است مثلا" عرف هرگاه شمارش چیزی را آسان ببیند و در آن مورد چیزی مشتبه به حرام یا نجس یا مضمون باشد آن را شبهه محصوره می داند و اگر این حرام یا نجس یا مضمون مثبته یکی از صدها چیز باشد که شمارش آن آسان نبوده و دشوار باشد آن را شبهه غیر مصحوره می داند. ولی پس از این بحث و بررسی جهات مثبت ومنفی این راه حل شیخ به نتیجه بحث قانع نمی شوند و اطمینان خاطر نمی یابند وموارد شک در محصور یا غیر محصور بودن را به منزله شبهه محصوره می دانند
به بیانی روشنتر شیخ معتقدند که با مراجعه به عرف اگرشبهه ای را قطعا" محصور یا غیر محصور بدانیم در مورد هر یک حکم آن را بکار می بندیم ولی اگر با مراجعه به عرف همچنان در تردید و دودللی بمانیم که محصور است یا غیر محصور باید احتیاط کرده آن را د رحکم محصور بدانیم .
اینها همه مربوط بود به گونه نخست از مطلب دوم یعنی به شک موضوعی در صورت دوران امر بین حرام و غیر واجب و گفتیم که شک در (مکلف به ) بر چهارگونه است و سه گونه دیگر عبارت است ازشک بواسطه سکوت شارع یا فقدان نصب ، اجمال نص و تعارض دو نص 0 شیخ حکم همه این صور را مانند گونه نخست دانسته و اینها را به آن صورت عطف و ارجاع می دهند.
مطلب دوم - شبه وجوبی غیر تحریمی
یادآوری می شود که سخن درباره وجوب یا عدم وجوب احتیاط و درجائی است که شک وتردید درمکلف به باشد. در این مطلب مساله این است که تکلیف را می دانیم ولی مکلف به مردد است میان دوچیز که یکی واجب است و دیگری واجب نیست ولی جرام هم نیست. این وضع ممکن است میان دو متباین باشد مثل تردید در وجوب نماز ظهر یا وجوب نماز جمعه در روز جمعه وممکن است میان دو اقل و اکثر باشد مثل تردید در وجوب نماز یا سوره و بی سوره ، پس این مطلب بر دو گونه است :
گونه نخست ، تردید میان دو متباین
این تردید ممکن است از سکوت شارع و فقدان نص سرچشمه گرفته باشد یا زائیده اجمال نص یا تعراض دو نص بوده و یا بالاخره ممکن است ناشی از عوارض خارجی باشد.
مساله یکم - تردید در مکلف به بواسطه فقدان نص ، شیخ می فرمایند در این مورد مخافلت قطعی حرام است و موافقت قطعی نیز واجب است چون مقتضی که همان علم به تکلیف باشد، موجود است و مانعی هم موجود نیست .
مساله دوم - تردید در مکلف به متباین بواسطه اجمال نص شیخ حکم این مساله را همان حکم مساله یکم دانسته و به همان گونه استدلال فرموده اند:
مساله سوم - تردید مکلف به متباین بواسطه اجمال نص شیخ حکم این مساله را به نقل از مشهور فقها تخییر می دانند و ضاهرا" خودشان هم همین عقیده را دارند.
مساله چهارم - تردید در مکلف به متباین بواسطه اشتباه موضوع در این مورد شیخ حکم مساله را وجوب دانسته ، مانند مساله اول و دوم ، چنانکه در تعیین قبله تردید داشته باشیم که باید نمازرا تکرار کنیم .
گونه دوم - تردید میان اقل و اکثر که می توان گفت بازگشت مساله به شک در جزئیت یا شرطیت چیزی در کاری است. صور ماسله فراوان واحکام آن مختلف و استدلال آنها نیز مشکل است ومناسب مقاله نمی ناید و از این روی از آنها درمی گذریم .
مطالب سوم - شبه هوجوبی و تحریمی که محل جریان تخییر است. فوآیدالاصول شیخ پس از این مباحث مهم اصولی دارای خاتمه ای است مشتمل بر شرایط بکار گرفتن احتیاط، شرایط بکار گرفتن برائت ، و بالاخره بحثی نسبتا" جامع پیرامون قاعده لاضرر0ناگفته نماند که این قاعده بطور مفصلتر بصورت رساله ای جداگانه درکتاب مکاسب شیخ نیز آمده است .

اصل استصحاب
شیخ انصاری مباحث اصول عملیه را در دو محل جا داده است : در جای اول مباحث اصل برائت ، اصل اشتغال یا احتباط و اصل تخییر را آورده که جامع آنها نداشتن حالت سابقه است ، وجود حالت سابقه را در جای دوم قرار داده و از این روی در آغاز بحث استصحاب فرموده است : (مقام دوم - استصحاب ) .
تعریف استصحاب و خصوصیات ان ، آنچنان که در رسایل شیخ آمده است :
شیخ نخست معنای لغوی استصحاب را آزرده و می فرماید: استصحاب در لغت یعنی به همراه داشتن 0 آنگاه معنای اصطلاحی آن را درمیان اصولی ها و فقیهان بیان فرموده استوارترین و کوتاه ترین تعریف را برگزیده که : (الاستصحاب ابقاء ماکان ) یعنی اصتصحاب عبارت است از : حکم به بقاء چئی که پیشتر وجود داشته است. سپس با رد تعریفهای دیگر آنچه را برگزیده اثبات کرده است .

استحصاب اصل است نه اماره
آنجنانکه شیخ انصاری فرموده اند فقها واصولیین استصحاب را دلیل ظنی ، اجتهای ، عقلی ، استلزامی می دانسته اند تا زمان پدرشیخ بهائی (دوره صفویه ) که مدرک حجیت آن را در میان اخبار وروایات یافته اند و آن را اصل عملی شمرده اند.
آیا استحصاب مساله ای است اصولی یا قاعده فقهی یا مساله فقهی ؟ این عناوین خود مستلزم تعریف و بحث تفضیلی می باشند، که جای آن اینجا نیست و علاقه مندان را به جزو مقدمه قواعد فقه نوشته نگارنده رهنمون می شود. اجمالا" به عقیده مرحوم شیخ استصحاب در شبهات موضوعی مساله ای فقهی است و در شبهات حکمی دشوار است آن را مساله اصولی دانست و به قاعده فقهی بیشتر می برد، ولی به عقیده پشینیان که آن را دلیل عقلی می دانسته اند به آسودگی می توان آن را مساله ای اصولی دانست .
علت حجیت استصحاب ایجاد ظن است یا صرف عدم علم ؟
برخی چون شیخ بهائی در کتاب حبل المتین و شهید اول در کتاب ذکی مناط اعتبار و علت حجیت استصحاب را ظنی دانسته اند که از بکارگیری استصحاب بوجود می آید، ولی به عقیده مشهور متاخرین ، و از جمله خود شیخ ، مناط اعتبار آن تعبد ظاهری حاصل از اخبار و روایات است که در موارد جهل به حکم واقعی و دانستن حالت سابقه امر به استصحاب داده اند و بنابراین مناط اعتبار آن صرف عدم علم است .

عناصر استحصاب
قوام استصحاب به دو چیز است : یقین سابق و شک لاحق 0 زمان آن یقین و این شک چه هنگامی است ؟ این خود در تشکیل آن دو عنصر تاثیر بسزائی دارد که در مباحث آیند خواهد آمد.
در اینجا یک نکته دیگر باید افزودو آن یاین است که وجودعنصر شک ، حتی با رعایت زمان لازم برای آنها، کافی نیست و باید علاوه بر آن بدان التفات و توجه هم داشت و به اصطلاح اصولی شک فعلی لازم است تا بتوان استصحاب کرد. مثلا" اگر کسی شک کند که وضودارد یا ندارد در حالی که می داند ساعتی پیش وضو داشته است می تواند بااجرای استصحاب نماز بخواند ول یهمین شخص اگر غافل از آنکه وضو دارد یا ندارد و اصلا" غافل از آنکه برای نماز خواندن وضو لازم است ، نماز بخواند نمازش باطل است زیرا شخص یا باید علم به وضو داشته باشد که نمازش درست باشد یا اگر علم ندارد باید با استفاده از اجرای استصحاب یعنی با توجه به حالت پیش و وضعیت گذشته خود، خود را در حالت داشتن وضو قرار دهد که با غفلت از حال خود چنین حالتی هم حاصل نشده تا نمازش درست باشد.

گونه های فراوان استصحاب
شیخ مرتضی انصاری ، رحمت الله علیه ، پس از بیان تعریف و خصوصیات استصحاب به بیان تقسیمات متعدد آن پرداخته و از جهات مختلف آن را تقسیم کرده و به شرح اقسام آن پرداخته است که به لحاظ تخصصی ودشوار بودن از آنها در می گذریم و خوانندگان گرامی را به کتاب مبانی استنباط، نوشته نگارنده ، چاپ هفتم ، رهنمون می گردد.

عقآید و اقوال درباره حجیت استصحاب و نظر شخی در این مورد درباره ارزش و اعتبار شرعی استصحاب که اصطلاحا" ( حجیت استصحاب ) گفته می شود عقآید فراوان است. شیخ مرحوم بااستقصای اقوال و استیفای مباحث همه عقاید را در رسائل خود آورده وتمام مباحث مربوط به هر عقیده را نقل کرده به طوری که می توان گفت در این باره ، همچون موارد دیگر، سنگ تمام گذاشته است. و سرانجام خود اینعقیده را بر می گزیندکه : استصحاب در جائی است که در مقتضی آن شکنباش و تنها در رافع آن شک داشته باشیم ولی ا گر در مقتضی شک باشد حجت نخواهد بود. این نهمین معنای استصحاب باشک در مقتضی چیست و با شک دررافع چه تفاوت چه تفاوت دارد؟ و چرا در صورت اول حجیت نیست ودر صورت دوم حجیت است ؟ و دلایل این عقیده هاچه ها است ؟ مطالبی است که به تفصیل در رسایل شیخ آمده ولی برای رعایت سطح علمی مجله از آن می گذریم .

تنبیهات استصحاب
برای آنان که توان خوانده و فهمیدن وسایل شیخ را دارند تنبیهات استصحاب مباحثی دشوارو پیچیده است. مرحوم شیخ در ضمن دوازده مطلب مشکل اصولی را مطرح فرموده است که از دقیق ترین مطالب اصولی است و بحث آن فقط متناسب همان کتاب یا شرحها و حاشیه های آن و یا بالاخره کتبی در آن سطح است .

خاتمه بحث استصحاب
شیخ در خاتمه بحث استصحاب به ذکر شرائطی برای اجرای استصحاب می پردازد، از قبیل تفحس و تحقیق کامل برای یافتن حکم واقعی و نومید شدن از دسترسی به آن ، آسیب رساندن حالت شک لاحق به حالت یقین سابق و مسایلی از این قبیل .

تعارض استصحاب باامارات واصول دیگر و با خودش
این بحث نیز سیار مفصل و مستدل است و شاید بتوان با خلاصه کردن آن در سه بنداندکی از آن مباحث بسیار را دریافت .

بند یکم - تعارض استصحاب با امارات
امارات یعنی امارات که شرع اعتبار و حجیت آن را برای دسترسی و یافتن حکم واقعی پذیرفته باشد. با این تعریف وتوصیف یعنی با در نظر گرفتن اینکه شارع مفاد امارات را به منزله حکم واقعی پذیرفته باشد دیگر محلی برای اجرای اصل استصحاب ، و اصول دیگر نیز، باقی نمی ماند. زیرا به طوری که در تعریف استصحاب دیدیم یکی از عناصر آن شک در بقای حال پیش بود که بافرض مزبور دیگر شکی باقی نمی ماند.
پس به این نتیجه می رسیم که در صورت تعارض ظاهری استصحاب با اماره ، اماره مقدم خواهد بود. مثلا" شارع تصرف مالکانه را دلیل مالکیت دانسته حال اگر بخواهیم با استصحاب حالت پیش با این دستور شارع به مقابله برخیزیم تلاشی بیهوده است زیرا با قبول اینکه هر کس مالک چیزی است که در اختیار دارد دیگر شک و تردید ما اعتباری ندارد و نباید در مالکیت او تردیدی نشان دهیم .

بند دوم - تعارض استصحاب با اصول دیگر
در صورت تعارض استصحاب با اصول دیگر مانند اصل برائت ، اصل احتیاط و اصل تخیر برتری با اصل استصحاب است. زیرا استصحاب گرچه کاشف از واقع نیست و به همین جهت اماره نیست واصل شمرده شده ولی یکباره از توجه به واقع هم خالی نیست بلکه نیم نگاهی به واقع دارد و به تعبیر اصولی ها (مفاد استصحاب نازل منزله واقع است ) .
می توان دو بند بالا را در این جمله خلاصه کرد که : استصحاب از اصول دیگر برتر است ولی از امارات پائین تر0 و این معنای تعبیری عربی اصولی است که : (الاستصحاب عرض الاصول و فرش الامارات )

بند سوم - تعارض استصحاب با خودش
ظاهرا" جواب مساله روشن است که : (دلیلان تعارضاتساقطعا") یعنی در این صرت هر دو استصحاب از ارزش و اعتبار می افتند و گوئی دلیلی برای اثبات مطلب نداریم 0 ولی در مواردی یکی از دو استصحاب سبب دیرگی است و دبین جهت بر آن مقدمخواهد شد. مثلا" اگر کسی به حکم دادگاه محکوم به مصادره اموال شده وماموران اجرای حکم خانه ، کارخانه ،مغازه ، باغ ، باغچه و زمینهای او راضبط کرده اند ولی از ضبط وجوه نقدی و سپرده های بانکی او خودداری کرده اند و او آن وجوه و سپرده ها را انتقال داده باشد و سپس در صحت این انتقال اختلاف روی دهد. شاید بتوان گفت هرگاه در صحت و درستی عقدی تردید باشد استصحاب حکم می کند که مال مورد عقد متنقل نشده باشد و تصرف متنقل الیه در آن مال نامشروع باشد ولی استصحاب دیگری در این میان وجود دارد و آن استحصاب مالکیت آن محکوم نسبت به وجوه نقدی و سپرده های او است که در شمول حکم دادگاه نسبت به آنها تردید است .

بحث پایانی رسائل - تعادل و تراجیح
شیخ انصاری ، اعلی الله مقامه ، به کتاب ارزشمند فوآیدالاصول یا رسائل با پیش کشیدن بحث تعادل وتراجیح ) پایان می بخشد.تمام کتاب در صدد بیان حجیت و دلیل استنباط احکام شرعی است که شیخ تمام انواع واقسام آن را مطرح می سازند و در هر یک حق کلام را ادا می کنند. در پایان این بحث جا پیدا می کند که : خوب ، اگر حجیت و دلیل بیش از یکی باشد چه باید کرد یا به تعبیر اصولی اگر میان دو یا چند دلیل تعارض پدید آید چاره چیست ؟ و شیخ به این بحث توجه داشته و آن را پایان بخش کتاب خود قرارداده است
او در آغاز این بحث تعراض ادله را تعریف می کند، تعارض ظاهری را از (حکومت ) و (ورود) و (تخصیص ) و (تخصص ) جدا می سازد و مشهور است که این بیان تفاوت از ابتکارات شخص ایشان است. آنگاه بشرح راه حلی که برخی از فقها برای تعارض ادله بیان کرده اند پرداخته اند و می نویسد که این قضیه ای است مشهورکه : (الجمع بین الدلیلین ومهماامن اولی من الطرح ) یعنی تا آنجا که بتوان باید هر دو دلیل را بکار بست. و با بحثی دلپذیر ثابت می کنند که این قضیه نادرست است و باید راه حلی دیگر جست. در جستجوی راه حلی دیگر می گوید که دو دلیل متعراض یا از هر جهت برابر و یکاسنند و (تعادل ) یا (تکافو) دارند و یا یکی از جهتی بر دیگری ترجیح و برتری دارد. حکم دو متعارض متساوی عقلا" تساقط است ولی اخبار وروایات به تخییر دستور داده اند، و حکم فرض دوم عمل به دلیلی است که ترجیح دارد و در اینجا به بیان اقسام متعدد مرجحات داخلی و خارجی می پردازد و با بحثی تفصیلی و سودمند به آنچه بدین اختصار آورده شد پایان می دهد.

روانش شاد، سعی او مشکور و اجرش با خدایش باد. انشاالله 0

منبع : قوانین دات آی آر

مطالب مرتبط

مصادف شدن موعد انجام تعهد طرفین با تعطیلی رسمی

قانون استخدام کشوری

آیین نامه کیفیت تحقیق در شعب تحقیق سازمان اوقاف و امور خیریه

تحلیل یک شرط رایج در قراردادها

فسخ قرارداد قبل از تحویل ملک و اثر آن در اخذ وجه التزام

خلاف واقع بودن شنیده ها و دیده های شاهد دلیل بر کذب بودن شهادت وی نبوده